توضیحات
بررسی دلایل طلاق در تهران
چكيده:
با توجه به افزايش نرخ وقوع طلاق در شهر تهران به عنوان مركز سياسي و بزرگترين شهر كشور، اين نوشتار تحقيقي درصدد است با بررسي تعداد طلاق در مناطق بيست و دو گانه شهر تهران و پراكندگي جغرافيايي اين پديده، ارتباط وقوع طلاق را با وضعيت سواد و اشتغال فرد به عنوان متغيرهاي فرهنگي و اقتصادي اثرگذار در دسترسي افراد به تسهيلات و امكانات بسنجد و همچنين به اجمال ارتباط پديده فقر را با اين معضل اجتماعي بررسي نمايد.
واژگان كليدي : زنان، طلاق، فقر، سواد، اشتغال، تهران، زنان مطلقه، زنان خانهدار، زنان داراي همسر.
فهرست مطالب
چكيده:…………………………………………………………………………………………………………………. ۱
مقدمه……………………………………………………………………………………………………………………. ۱
ضرورت تحقيق……………………………………………………………………………………………………….. ۴
يافتههاي تحقيق……………………………………………………………………………………………………….. ۵
۱- نسبت طلاق به ازدواج در دهه اخير…………………………………………………………………………… ۵
۲- توزيع طلاق در شهر تهران……………………………………………………………………………………… ۷
۳- طلاق و باسوادي زنان……………………………………………………………………………………………. ۹
۴) طلاق و بيسوادي زنان…………………………………………………………………………………………… ۱۱
۵) طلاق و اشتغال زنان………………………………………………………………………………………………. ۱۳
۶) طلاق و زنان خانهدار……………………………………………………………………………………………… ۱۶
نتیجه گیری……………………………………………………………………………………………………………. ۱۸
مقدمه
طلاق را يكي از مهمترين پديدههاي حيات انساني تلقي ميكنند. اين پديده داراي اضلاعي به تعداد جوانب جامعه انساني است. نخست يك پديده رواني ميباشد، زيرا نه تنها بر تعادل رواني دو انسان، بلكه بر روح و روان فرزندان، بستگان، دوستان و نزديكان آنان اثر ميگذارد. دوم آنكه پديدهاي اقتصادي است، چرا كه به عنوان يك واحد اقتصادي به گسست خانواده ميانجامد و اثراتي سهمگين در حيات اقتصادي آنان بر جاي ميگذارد. سوم آنكه طلاق پديدهاي مؤثر بر تمامي جوانب جمعيت در يك جامعه است، زيرا از يك سو بر كميت جمعيت اثر مينهد، چون خانواده را به عنوان تنها واحد مشروع و اساسي توليد مثل از هم فرو ميپاشد و از سوي ديگر بر كيفيت جمعيت اثر دارد، چون فرزنداني محروم از نعمتهاي خانواده، تحويل جامعه ميگردد كه به احتمال زياد فاقد شرايط لازم در احراز مقام شهروندي يك جامعه هستند، چهارم آنكه طلاق پديدهاي فرهنگي است. زيرا زماني كه در يك جامعه طلاق از حد متعارف تجاوز كند، آن جامعه هرگز از سلامت اجتماعي برخوردار نخواهد بود. (ساروخاني، ۱۳۷۶: ص سه) بدين لحاظ به جهت چندبعدي بودن طلاق بررسيهاي علمي علل و انگيزههاي طلاق نيازمند مطالعات بين رشتهاي بوده و كار بسيار پيچيدهاي است. معمولاً بيسوادي، كمسوادي، حجب و حيا، حفظ حرمت و عدم ضرورت افشاي صريح انگيزه به هنگام مراجعه به دادگاه و دفاتر رسمي طلاق، سبب مكتوم ماندن انگيزههاي واقعي طلاق و نارسايي آمارهاي رسمي ميگردد، ليكن بررسيهاي مربوط به تحول خانواده در ايران نشان ميدهد كه توسعه شهرنشيني در ايران و تغيير روابط اجتماعي، از عوامل مؤثر بر افزايش طلاق است. (سفيري،۱۳۶۶: ص ۶۸) در بسياري از كشورها از جمله ايران، طلاق در ميان شهرنشينان به علت گسيختگي پيوندهاي عاطفي و اجتماعي بيش از مناطق روستايي وجود دارد. (اباذري، ۱۳۷۷: ص۴۷) در واقع شهرهاي بزرگ بيش از شهرهاي متوسط و كوچك از افزايش طلاق آسيب ميبينند.
«فقر» از دو جنبه بر طلاق اثر ميگذارد. از يكسو به علت كمبود امكانات و تسهيلات زندگي موجب افزايش نارضايتي زوجه از زوج و تسرّي آن به ساير حوزههاي زندگي مشترك شده و سرانجام به طلاق ميانجامد و البته در بسياري از موارد هراس زنان از بدتر شدن موقعيت اقتصادي پس از طلاق، مانعي براي رخداد آن ميگردد
از سوي ديگر به علت موقعيت و منزلت فرودست زنان يا در حاشيه قرارگرفتن زنان نسبت به مردان، موجب تعميق فقردرميان زنان مطلّقه ميگردد. (صادقي، ۱۳۷۶: ص۲) پس از وقوع طلاق تغييراتي در حوزه شرايط اقتصادي زندگي نظير تغيير در مسكن فرد (بهسوي مكاني پايينتر با اجارهاي كمتر) و حذف بسياري از امور تفريحي و حاشيهاي زندگي بروز ميكند، حتي گاه پيامد نامطلوب اقتصادي طلاق بر نحوه تغذيه فرد مطلقه اثر ميگذارد. اغلب زنان مطلقه تلاش ميكنند جهت تأمين زندگي خود و عدم وابستگي به خانواده پدري و رفع آلام ناشي از طلاق، شغلي را دنبال كنند. البته در چنين شرايطي معمولاً موقعيت پايينتر زنان نسبت به مردان موجب ميشود از نظر اقتصادي و اجتماعي شغل مناسبي را انتخاب نكنند. عدم دسترسي به مشاغل پر درآمد، سبب گسترش و تعميق فقر در ميان آنها ميگردد. در واقع پيامدهاي اقتصادي طلاق بر زنان مضاعف است. بررسيهاي فقر در جامعه انساني خصوصاً در ابعاد اقتصادي و اجتماعي حاكي از «زنانه شدن فقر» و بالاتر رفتن آن بهويژه در ميان خانوادههايي است كه زنان سرپرست آنها هستند. (كمالي، ۱۳۸۳: ص ۲۰۰) با توجه به اينكه زنان مطلقه بخش مهمي از زنان سرپرست خانوار را تشكيل ميدهند، فقر ابعاد عميقي در اينگونه خانوادهها دارد. به طوري كه زنان مطلّقه در مراحل اول براي حل مشكلات اقتصادي و تأمين نيازهاي مادي خانواده خود، به بسياري از مشاغل حتي پايينتر از سطح سواد، تخصص و منزلت خود تن در ميدهند. از اين رو نرخ اشتغال زنان مطلقه، بيش از زنان داراي همسر است.